بایگانی/آرشیو برچسب ها : اشعار الیار (جبار محمدی)

دلــم افتــــاده ی درد است و درمانــی ندارد…(الیار)

گل زیبا

(اشعار زیبا و سروده های عاشقانه) تاب مهر… زخوناب دلــــم پر کرده جــامش را شقـایق از آن روزی که چشمم را گشودی بر حقایق دلــم افتــــاده ی درد است و درمانــی ندارد طبیبی باید این دل را؛ طبیبی چون تو حـاذق چکاندی ژاله از عشقت چـو بر دامـــان     جانم …

بیشتر بخوانید »

مــی به جام و جــام مــی در دست بادا…(الیار)

زیبایی ها

(اشعار عاشقانه) کوچه گرد عشق… مــی به جام وجــام مــی در دست بادا جمـــــلـه مشتـاقـان عالم، مست بادا یار من تردست عشق است ار به عالم دل اسیـــر حقّــــه ی تــردسـت بادا ماهــی حیـــرانـم انــــدر آب عــالم صیــد جان را موی دلبـــر شست بادا رفعــت آرد بـر دل وجان، شهد …

بیشتر بخوانید »

بر خـدا بسپــرده ام دل، در دل طوفان غـــم…(الیار)

غم

(اشعار و سروده های زیبا) درمان غم… برخـدا بسپــرده ام دل در دل  طوفان غـــم گر چه هردم آورد هیجا، همی گُـردان غم کینــه ها چون برف بهمن می نشینـد بام دل تا بسازد سینه ام را عرصه ی جـولان غــم عمــری انــدر دام ظلمت، دربیـابـان ضــلال سینه ام شد …

بیشتر بخوانید »

چه کنـد با غم هجـران تـو این بلبل جـان…(الیار)

غمگین و دلشکسته

(اشعار و دلنوشته های غمناک) در غم هجران… چه کنـد با غم هجـران تـو این بلبل جـان کــی سـرآیـد به سرا پـرده ی غم دور زمان دل اگر باده زجـام تـو نگیــرد؛ چـه کنـد بی تو جانی نبرد؛ چونکه تویی چشمه ی جان پیر هجــران شده ام؛ منـتـظرم باد صبــا …

بیشتر بخوانید »

گشودی چشمه ی عشقی، به زیر طاق ابرویت…(الیار)

چشم زیبا

(شعر و دلنوشته زیبا و عاشقانه) طاق ابرو… گشودی چشمه ی عشقی، به زیر طاق ابرویت هَزارم کردی ای جانان، به باغی پرگل ازرویت چه دلها بردی ازدامن، به عرش عرصه هستی هـزاران دل ببستی تو، به هر تاری زگـیسـویت جهـانی واله آمـد از، کمالاتی کـه مـی بـخشـی چه جـانهایی …

بیشتر بخوانید »

مرا بـر آب سقایان، چه حــاجت…(الیار)

زیبا

(اشعار و سروده های عاشقانه) جان مبتلا… شـکر ریزد لبانـت کـام گوشــم کـلام شـکّـرینت مــی نیوشـم گهی هوش از سر من مـی ربایی گهـی  مـی آوری بربام هـوشم مرا بـر آب سقایان، چه حــاجت مدام ازجام چشمت مِی بنوشم ازآن جامـی که خـوردم ازلبـانت زشادی در فـراسوی خـروشـم چوشهد شکـّرین …

بیشتر بخوانید »

چون ز مهرش به گِلم یک نظری نازل شد…(الیار)

گل زیبا

(شعر و دلنوشته زیبا) نظر مهر… چون ز مهرش به گِلم یک نظری نازل شد گِل برآمـــد قدح بی بدلی بردل شد روحی آن حضرت باری چو دمیدم درگِـل برنشان گـــهر عشق دلم مایـــل شد جان بر آمـد به تماشای رخ جانـانم به مقامی زکرامات خدا نایل شد شبنمی از …

بیشتر بخوانید »

هر گــل و نوروز نشـان خـداست … (الیار)

فصل بهار

( شعر درباره فرارسیدن فصل بهار ) بهار … نوبت پایان زمستـان رسید هلهله از جانب مستــان رسید مژده رسانی ز عروس بهار داد خبر کاو به گلستان رسید بــوی بهـــاران همه جـا شد روان بر تن بی جان جهان، جــان رسید نغمـــه ی نوروز جهـــانگیــر شد بلبــل سرگشتــه به بستـان …

بیشتر بخوانید »

چهــره آرایــد گــل سوسـن لب آب روان … (الیار)

گل بهارانه

(شعر زیبا) باد نوروزی … بـاد نوروزی می آید سوی گل، بربط زنان تا که گــل لب وا کند، بلبل نشینـد شاخ آن محفـــل شادی بپا دارند و بر رقص آورند خیل عـاشق پیشگان را جمله از پیر و جوان نـازنازان گــل گشــاید دفتــر طنّازی اش بلبلان را خون جگر …

بیشتر بخوانید »