بایگانی/آرشیو برچسب ها : دلنوشته

(دلنوشته) زبان شعر من باش و بگو حرف دل من را

روز عصای سفید

( شعر و دلنوشته برای روز عصای سفید ) باور زرد … شعر از نسیبه زارع تصور کن همین حالا که امشب جای من هستی و چشمان قشنگت را به روی زندگی بستی ببند امشب دو چشمت را سفر کن لحظه ای تا من ببر از یاد خود را و …

بیشتر بخوانید »

(شعر) خـــــواندیم نـــامـــت را، آوازمـــان گـــل کـــرد

امام زمان

( شعر برای امام زمان عج ) خـــــواندیم نـــامـــت را، آوازمـــان گـــل کـــرد … محمدرضا احمدی فر مجنــــون تــــر از لیـلـی، لیـلـی تــر از مجنون گــــشتیم دنـــبالـــت، در کــــوه و در هـــامون خـــــواندیم نـــامـــت را، آوازمـــان گـــل کـــرد دیدیم چشمت را، افسون شــــدیـــم افسون یک لحظه می خندیدیم، یک تحظه …

بیشتر بخوانید »

(شعر) امشب دعا کن عمر من پایان بگیرد

( دلنوشته ای برای شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها)  امشب دعا کن عمر من پایان بگیرد … شعر از غلامرضا سازگار (میثم) تا کی زتن درد فراقم جان بگیرد امشب دعا کن عمر من پایان بگیرد گیرم وضو از اشک و رویت را ببوسم آنسان که زهرا بوسه از …

بیشتر بخوانید »

(شعر) گل ها هم از تو خاطره هایی معطرند

( دلنوشته ای برای امام زمان عج ) گل ها هم از تو خاطره هایی معطرند … شعر از حسین عبدی در آسمان یاد تو، دلها کبوترند بی وقفه، هرتپش، به هوای تو می پرند ای جاری ندیدنی، ای عطر سبز باغ گل ها هم از تو خاطره هایی معطرند …

بیشتر بخوانید »

(شعر) من چه دانستم که عشق این رنگ داشت

عشق

( شعر عاشقانه ) من چه دانستم که عشق این رنگ داشت … خاقانی من چه دانستم که عشق این رنگ داشت کز جهان با جان من آهنگ داشت دستهٔ گل بود کز دورم نمود چون بدیدم آتش اندر چنگ داشت عافیت را خانه همچون سیم رفت زآنکه دست عقل …

بیشتر بخوانید »

(شعر) ما را گدای حضرت زهرا(س) نوشته اند

عکس نوشته فاطمیه

( اشعار در مدح حضرت زهرا سلام الله علیها ) ما را گدای حضرت زهرا(س) نوشته اند … شعر از مهدی مظلومی ما را گدای حضرت زهرا نوشته اند اصلا برای حضرت زهرا نوشته اند میلی به پادشاهی عالم نمی کنیم وقتی گدای حضرت زهرا نوشته اند تقدیر و سرنوشت …

بیشتر بخوانید »

(شعر) درین سرای بی کسی، کسی به در نمی‌زند

عاشق

( اشعار عاشقانه ) درین سرای بی کسی، کسی به در نمی‌زند … هوشنگ ابتهاج درین سرای بی کسی، کسی به در نمی‌زند به دشتِ پُرملال ما پرنده پَر نمی‌زند یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی‌کُند کسی به کوچه سارِ شب درِ سحر نمی‌زند نشسته‌ام در انتظارِ این غبارِ …

بیشتر بخوانید »

من همین یک نفس از جرعه جانم باقی است (مشیری)

شعر غم

( شعر زیبا ) جام تهی … فریدون مشیری همه می‌پرسند: چیست در زمزمه مبهم آب؟ چیست در همهمه دلکش برگ؟ چیست در بازی آن ابر سپید روی این آبی آرام بلند که تو را می‌برد این گونه به ژرفای خیال چیست که در خلوت خاموش کبوترها؟ چیست در کوشش …

بیشتر بخوانید »

(دلنوشته) زینب ای آیینه زهرا نما

زینب

(شعر در مدح حضرت زینب کبری سلام الله علیها ) آیینه زهرا نما زینب ای آئینه زهرا نما زینت وجه علی مرتضی دلربائیت جهان را کرده مات زائر رویت دو چشم مصطفی چهره زهرائیت چون فاطمه چشمه نور جمال کبریا تا که نقاش ازل نقشت کشید بعد از آن عشق …

بیشتر بخوانید »

(شعر) شکست عهد من و گفت: هرچه بود گذشت !

شکست عهد من و گفت هرچه بود گذشت

( دلنوشته های زیبا و عاشقانه ) شکست عهد من … دکتر ایرج دهقان شکست عهد من و گفت: هرچه بود گذشت ! بگریه گفتمش: آری ، ولی چه زود گذشت ! بهار بود و تو بودیّ و عشق بود و امید بهار رفت و تو رفتیّ و هرچه بود …

بیشتر بخوانید »